خرید فالوور اینستاگرام خرید لایک اینستاگرام قالب صحیفه
خانه / رفاه زدگي / در توصیف پر قو!

در توصیف پر قو!

 

دخترک سختش بود فرد دیگری سوار ماشین‌ آنها شود. حاضر نبود توی ماشین روی پای کسی بنشیند. اغلب اوقات صندلی جلو و یا کل صندلی عقب به او اختصاص داشت. یک بار که در مسیری چهار نفر مهمان ماشین‌شان شده بودند به قدری گریه کرده بود که آن چهار نفر عقب نشسته بودند و او به تنهایی روی صندلی جلو نشسته بود!

از روزی که دوستم این ماجرا را برایم تعریف کرد، همیشه به این فکر می­کنم که در تربیت دخترم حواسم باشد داشته­ های گاه کوچک و معمولی زندگی، آنقدر برایش همیشگی و در دسترس نباشند که نتواند در شرایط نداشتن­شان درست رفتار کند.‌

وقتی به خانه دوست دیگری می­رویم، دختر یازده ساله‌شان از اتاق بیرون نمی‌آید چرا که حال و حوصله ندارد حجاب کامل بکند! البته دائما حواسش به خوراکی­هایی که مهمان‌ها پذیرایی می­شوند هست و دستور می­دهد که از فلان میوه و شربت برای من هم بیاورید.

گاهی حواس‌مان نیست تن دادن به خیلی از خواسته های معمول بچه‌ها بیشتر آنها را رفاه زده می­کند تا ماهی یک بار رستوران رفتن و فلان اسباب بازی را خریدن.

دبستانی بودیم که خیلی از مسئولیت‌های خانه و خرید به من و برادرم سپرده شد. در سن راهنمایی خودمان باید مراقب می­بودیم که صبح خواب نمانیم و صبحانه بخوریم و به سرویس برسیم. خرید برخی از لوازم تحریرمان به عهده خودمان بود و باید پول توجیبی‌مان را به نحوی مدیریت می­کردیم که لنگ نمانیم. اگر به سرویس مدرسه نمی‌رسیدیم از آژانس و تاکسی دربست خبری نبود. خیلی از این رفتارهای مادرم و تدبیرهایش، باعث شد که استقلال‌ ما بچه­ ها بیشتر شود، احساس مسئولیت‌مان بالاتر رود و خلاصه رفاه‌زده نشویم.

مطلب پیشنهادی

چرخ دستی

میگه: مامان برام چرخ دستی می خری؟ چشم می چرخونم بین جنسای مغازه و چرخ …