خرید فالوور اینستاگرام خرید لایک اینستاگرام قالب صحیفه
خانه / جمعيت

جمعيت

کیمیای جوانی!

دختر خاله می­گفت توی هیات نشسته بودم، همسایه قدیمی که بچه به بغل منو دید، با یه ذوقکی گفت بالاخره انقدر آوردی که خدا بهت پسر داد؟ گفتمش که بچه قبلیم هم پسر بود. از اون نگاه اونجوری­ها بهم انداخت که عبارت چه خبرته توشه، بعد گفت انقدر بچه نیار، …

توضیحات بیشتر »

شیرجه بزن!

  «مامان میشه بریم پارک؟» «نه عزیزم، با نوزاد کوچیک خیلی سخته بذار بابا بیاد.» «مامان میشه با هم مثل قبلا ها نون بپزیم؟» «باید صبر کنیم داداش کوچولوت بخوابه بعد ،آخه بچه کوچولو که عقلش نمیرسه همه چیز رو میکنه دهنش.» تلفن زنگ می­زند و دوستم پیشنهاد می­دهد با …

توضیحات بیشتر »