در ابتدای مادری یکی از پرکاربردترین جملات زندگیام شده بود اینکه: یه گروه تلگرامی عضوم که اعضای خیلی خوب و آگاهی داره، اونجا خوندم که…… انقدری که بعد از مدتی برای دوستان و خانواده و نزدیکانم مادرانه را معرفی کردم و این جمله تبدیل شد به اینکه: در مادرانه….. ان …
توضیحات بیشتر »در توصیف پر قو!
دخترک سختش بود فرد دیگری سوار ماشین آنها شود. حاضر نبود توی ماشین روی پای کسی بنشیند. اغلب اوقات صندلی جلو و یا کل صندلی عقب به او اختصاص داشت. یک بار که در مسیری چهار نفر مهمان ماشینشان شده بودند به قدری گریه کرده بود که آن چهار …
توضیحات بیشتر »دست های دور دل های نزدیک
قرار بود برای بچههایمان قصهای از مردم یمن بگوییم، از ظلمی که بر کودکانشان میشود، از رنجی که میکشند… قرار بود در حد فهم کودکانهشان بگوییم نه بیشتر! اما من هر کاری کردم دلم نیامد برایش چیزی بگویم، حتی قصهای. اتاقش را که مرتب میکردم نوای مداحی حاج میثم …
توضیحات بیشتر »