خرید فالوور اینستاگرام خرید لایک اینستاگرام قالب صحیفه
خانه / نگرش و مهارت مادری / پرونده تربيتي / میراث پایدار/ادب از که آموختی؟

میراث پایدار/ادب از که آموختی؟

 

با کودک سه ساله خود به مهمانی رفته­اید و در آنجا چند نفر از حاضران با دیدن رفتارهای فرزندتان به شما گفته­اند که او بی­ادب است. اکنون در حال برگشت به خانه، به این فکر می­کنید که «آیا واقعا فرزند ما بی­ادب است؟»، «آیا با درنظر گرفتن سنش، باز هم رفتارهای او بی­ادبانه محسوب می­شوند؟». میزبان خانواده­ای بوده­اید که یک کودک ۵ ساله داشته­اند، از آغاز تا پایان مهمانی بارها از ذهن­تان گذشته است «چه بچه بی­ادبی دارند!»، «از این پدر و مادر موقر و متین بعید است، چرا واکنش درخوری به رفتارهای فرزندشان نشان نمی­دهند؟» و … . اما به واقع، تعریفی که ما از ادب در ذهنمان داریم، چه قدر حقیقی و درست است؟ اساسا آیا مقوله ادب، برای کودکان زیر هفت سال موضوعیت دارد؟ اگر بله، در چه موارد و مصادیقی؟ این موارد چگونه باید آموزش داده شوند؟ واکنش ما در قبال هنجارشکنی­های کودکمان چه باید باشد؟

واکندن سنگ­ها

قبل از هر کاری، تکلیف­تان را با خودتان روشن کنید. از خود بپرسید که چرا به دنبال پرورش فرزندی باادب هستید؟ آیا تایید اجتماعی دیگران برای شما مهم است و دوست دارید دیگران با دیدن بچه شما بگویند: «ماشاالله! هزار ماشاالله! چه دسته گلی! چه مودب، چه متین!» یا مثلا بگویند «دست پدر و مادرش درد نکند، پدر و مادر نمونه که می­گویند، همین­ها هستند!». شاید هم تحمل نگاه­های سنگینی که شما را به بی­کفایتی متهم می­کنند و معتقدند شما در تربیت فرزندانتان موفق نبوده­اید، برایتان دشوار است و دوست دارید اقدامی کنید تا سایه این برچسب­ها از سرتان برداشته شود. با خودتان روراست باشید و خود را قانع کنید که هیچ یک از این اهداف، قرار نیست قطب­نمای شما در تربیت باشند. آموختن ادب، قرار است به فرزند شما کمک کند تا مبتنی بر فطرت انسانی خود عمل کند و عقلانیت را در او پرورش دهد. شما تلاش می­کنید فرزندتان ادب بیاموزد تا در مراودات اجتماعی خود موفق باشد و بتواند در زندگی اجتماعی­اش، اهدافش را به خوبی به پیش ببرد. نیت­تان را الهی و خداپسندانه کنید، تکلیف نیت و هدف که مشخص شود، خودبخود بسیاری از جهت­گیری­های تربیتی در آموزش ادب، به سامان می­شود.

هان نه، بله!

شاید بتوان گفت تا پیش از چهار یا پنج سالگی، اساسا نمی­توان لفظ «بی­ادبی» را به رفتارهای کودکان اطلاق کرد. کودک تا حدود پنج سالگی درک درستی از معنای خوب و بد ندارد و نمی­تواند چارچوب­های رفتار مودبانه را درک کند و خود را با آن­ها تطبیق دهد. او قادر نیست نقطه­نظر و زاویه ورود بزرگترها به بحث ادب را درک کند. البته این بدین معنا نیست که اساسا بچه را در این سنین رها کنیم و هیچ آموزشی به او ندهیم اما باید دقت داشته باشیم که برای انجام مواردی از این دست، هرگز بچه را تحت فشار قرار ندهیم: سلام کردن، تشکر کردن، خداحافظی کردن، گفتن «شما» به جای «تو» و استفاده از فعل جمع برای احترام به مخاطب بزرگسال و …  . همچنین یادمان باشد که بازی کردن با غذا، انگشت کردن در بینی، به کار بردن حرف زشت یا واژه بی­ادبانه­ای که موقتا بر سر زبان کودک افتاده، بیرون انداختن آب دهان و مثال­های اینچنینی، برای کودک زیر ۵ سال اساسا بی­ادبی محسوب نمی­شوند و برای کودک ۵تا ۷ سال هم در حد یک تذکر سبک باید با آنها برخورد شود. درمورد کودکان بالای ۵ سال، باید تلاش شود تا برخی از عادات رفتاری در کودک ایجاد شود که این عادات تاحدی با رفتارهای حیامحور هم­پوشانی دارند؛ به عنوان مثال: در زدن برای ورود به اتاق دربسته، عدم تعویض لباس در مقابل دیگران، عدم گستاخی و بی­احترامی آشکار به پدر و مادر و پدر بزرگ و مادربزرگ، عدم تکرار دائمی و انس گرفتن طولانی با حرف زشت و ناسزا و … .

زمزمه محبتی

همان­طور که گفته شد، ما کودکان را برای رعایت هنجارهای آداب معاشرت تحت فشار قرار نمی­دهیم اما آنها را به کلی رها هم نمی­کنیم و به صورتی که مخل آزادی و آرامش کودک نباشد، بذر ادب را در نهاد آنها می­کاریم. یکی از ابزارهای اصلی این هدف، رفتار صحیح الگوهای کودک، خصوصا پدر و مادر است. اگر بزرگترها مقید باشند که به گرمی و آشکارا به یکدیگر سلام کنند، پاسخ سلام را بدهند و خداحافظ بگویند، کودک نیز از آن­ها می­آموزد. پدر و مادری که با تواضع با هم سخن می­گویند، به یکدیگر چشم می­گویند و از واژه­ها و تعابیر زیبا و محترمانه استفاده می­کنند، پیام رفتاری مناسبی به کودک خود می­دهند. یکی دیگر از راهکارهایی که مانع از تثبیت رفتار بی­ادبانه می­شود، پرت کردن حواس کودک و جلوگیری از انجام رفتار نادرست، به طورغیرمستقیم است. برای مثال، می­توانیم به کودکی که دوست دارد در کنار سفره دراز بکشد و غذا بخورد بگوییم «بیا بشین ببینم خودت بلدی چهارزانو بنشینی؟» یا «وااای! ببین بابا چطوری نشستن! یه زانو بالا یه زانو پایین! بیا ما هم ببینیم می­تونیم مثل بابا بشینیم!». از دیگر ابزارها، ایجاد رفتار جایگزین یا محدود کردن رفتار است، نه حذف کامل آن. برای مثال کودکی که دوست دارد آب دهان خود را بیرون بیندازد را می­توان کنار سینک ظرفشویی یا در سرویس بهداشتی برد تا در آنجا آن کار را انجام دهد.

خط قرمز، خط صورتی!

یکی از بزنگاه­های تعامل با کودکان، این موقعیت است که کودک کشف کند چه موضوعی پدر و مادرش را به شدت آزرده و ناراحت می­کند و آن موضوع را ابزاری کند تا والدین را به کنترل خود درآورد و از این کار لذت ببرد. در بسیاری از مواقع، کودکی که در حال پرخاشگری است، همه حرف­های زشتی را که یادگرفته است ردیف می­کند، جیغ­های ممتد می­زند و … در واقع راهی یافته است تا والدین خود را آشفته و سرگردان کند و بتواند بر آنها اعمال قدرت کند. بنابراین سعی کنید تا حدامکان در این موقعیت­ها خودنگهدار باشید و نقطه ضعف به دست کودکتان ندهید. همچنین، یکی دیگر از دلایل رفتار بی­ادبانه، جلب توجه و اعلام غیرمستقیم نیاز به محبت و دیده شدن است. کودکی که در یک مهمانی رسمی وسط سفره راه می رود، دارد اعلام می­کند که «لطفا مرا ببینید!». در این حالت، اگر به او تذکر داده شود که دست از این کار بی­ادبانه بردارد، یا گوش نمی­دهد و به کار خود ادامه می­دهد یا آن رفتار را متوقف می­کند اما بزودی کل ظرف خورش را در بشقابش خالی میکند، یک پارچ دوغ هم رویش! در شرایط این چنینی، هنگامی که پیام منفی نیاز به توجه کودک را دریافت کردید، سعی کنید با توجه مثبت و تکریم ویژگی­ها و رفتارهای مثبت او، نیازش را برآورده کنید. در مواجهه با کودکی که عبارت زشتی را از محیط و همسالان آموخته است و آن را در برخورد با دیگران به کار می­برد، یکی از شاه­کلید­های تربیتی، تغافل است. اگر مدتی در برابر آن فحش یا حرف رکیک هیچ واکنشی نشان ندهید، در قریب به اتفاق مواقع، کودک پس از چندی آن لفظ را از یاد می­برد و از دایره واژگانش حذف می­شود. و یا به عنوان مثال، کودکی که همیشه برای سلام کردن به بزرگترها تحت فشار قرار می­گرفته و هیچ یک از روش­های قهر، تحقیر، تمسخر و … برایش کارگر نبوده است، وقتی برای مدتی هیچ واکنشی از اطرافیان در زمینه سلام کردن ندید، خود بخود پس از یک ماه رویه­اش را عوض کرد. البته نباید از این موضوع غافل شد که درموارد معدودی، رفتار بی­ادبانه کودک باید با مقاومت قاطعانه والدین روبرو شود و حتی در صورت لزوم از یک روش صحیح تنبیه برای اصلاح رفتار او استفاده گردد. به عنوان مثال، کودکی که به «پدر و مادر» خود گستاخی شدید و آگاهانه بکند یا آنها را کتک بزند، باید دریابد که خط قرمزهای کم اما قاطعانه­ای در مسیر تربیت او وجود دارد و این موضوع، یکی از آن خطوط قرمز است.

مخلوق مختار آزاد

اگر چه ما تلاش می­کنیم تا بستر پرورش یک انسان مودب را از همان کودکی فراهم کنیم، اما نباید در این کار دچار افراط شویم. اینکه گاهی به کودک تذکر دهیم که به مادربزرگ بگو «شما» نگو «تو»، ایرادی ندارد. اما این تذکرها نباید از حد بگذرد و حالتی کلیشه­ای، تکراری و ملال­آور پیدا کند و تبدیل به گزاره­هایی شود که شکستن­شان لذت­بخش و موجب اثبات خود است، نه رعایت آنها. اجازه دهیم کودک در فرایند بزرگ شدنش، یک روز خودش ادب و پایبندی به آداب معاشرت را انتخاب کند و از این کار لذت ببرد. به او فرصت دهیم تا آزادانه به این نتیجه برسد که با احترام با بزرگترهایش صحبت کند و به سبب این انتخاب آزادانه، به این قاعده پایبند بماند. کودکی که با اجبار زیاد، تن به رعایت ادب می­دهد، شاید انسانی مبادی آداب به نظر برسد، اما سلامت روانش در معرض آسیب قرار گرفته است و به سوی شخصیتی با تفکر وسواسی سوق داده شده است. از چنین فردی نمی­توان انتظار داشت شخصیتی خلاق و با اعتماد به نفس از خود بروز دهد.

نه متهم نه قاضی

بخش زیادی از فشاری که والدین در هنگام بی­ادبی فرزندانشان تحمل می­کنند، مربوط به واکنشی است که دیگران از خود بروز می­دهند. سعی کنید با مطالعه، فکر کردن، مشورت و … به سبک تربیتی ای که انتخاب کرده اید، مطمئن­تر بشوید تا در برابر سرزنش­های احتمالی، اعتمادبه نفس پدر و مادری­تان را از دست ندهید. بسته به شخصیت و روحیه اطرافیان، راهکارهای مختلفی را برای همراه کردن آنها امتحان کنید: گاهی تغافل، به رو نیاوردن و خود را به نشنیدن زدن؛ گاهی ارائه یک توضیح مختصر، قاطع و مودبانه؛ گاهی بیان خاطره یا داستان یا نکته تربیتی در موقعیت عادی که امکان پذیرش حرف وجود دارد؛ گاهی پرهیز از به وجود آمدن موقعیت چالش­زا یا تلاش برای بر هم زدن آن به طریقی. برای مثال، می­توان کودکی را که شروع به جیغ زدن کرده به حیاط منزل یا اتاق دیگری ببریم تا راحت­تر بتوانیم روش تربیتی­مان را اعمال کنیم. یا حواس کودکی را که دارد کلمه­های زشت به زبان می­آورد، با یک بازی هیجانی پرت کنیم. همچنین یادمان باشد که خود ما هم قاضی رفتار دیگران و سبک تربیتی آن­ها نباشیم، شاید مادری که اکنون در برابر رفتار بی­ادبانه فرزندش به ظاهر بی­خیال نشسته است، می­داند که تذکر دادن به فرزندش، اثر عکس بر روی او دارد، یا منتظر است کودک بازخورد رفتارش را از محیط بگیرد، یا نیاز دارد دیگران نیز در عملیات تغافل او را همراهی کنند، و یا حتی خسته است، آنقدر خسته که نیاز دارد دیگران درکش کنند.

مطلب پیشنهادی

گوشی در دست بچه ها  / هر قلندر چهل مویابل

  «مامان! ببین همممه بچه­ها دارن با گوشی ماماناشون بازی می­کنن. الان فقط منم که …