خرید فالوور اینستاگرام خرید لایک اینستاگرام قالب صحیفه
خانه / روايت های مادری / دریچه تازه عبادت

دریچه تازه عبادت

از همان روزی که خداوند مسئولیت مادربودن را بر دوشم گذاشت، می­دانستم که آن روز بالاخره فرا می­رسد ولی فکر نمی­کردم اینقدر زود! همان روزی که دخترک از هیئت یک کودک بازیگوش و سربه هوا، تبدیل میشود به انسان مکلفی که باید در برابر اعمال و رفتارش پاسخگو باشد. سعی کرده بودم ذهنش را در خلال صحبت­ها و داستان­ها، برای پذیرش این مفهوم آماده کنم که چرا خداوند از انسان­ها نماز و روزه خواسته است، چرا از دخترها حجاب را خواسته و از پسرها نخواسته، چرا دخترها زودتر به سن تکلیف می­رسند و پسرها دیرتر و … . و اعتراف می­کنم که از همان اول نگران فقر و دست خالی بودن خودم بودم! دلم می­خواست مادری باشم که با طرح هر سوال تازه از سوی فرزندش، دست و دلش به لرزه نمی­افتد. از طرح هر سوالی از سوی فرزندش استقبال می­کند و با اقتدار برای هر سوال او پاسخی شایسته و درخور دارد. ولی واقعیت این بود که این مسلمان کوچک، با هر سوالش مرا نیز به فکر می­برد و متوجه نادانسته­هایم می­کرد. با هر پرسش جدیدش در می­یافتم که بهتر است از قالب مسلمان سی و چند ساله خارج شوم، دستش را بگیرم و پابه پای او، از دل این کتاب و آن رساله، و پیش این مرجع و آن دفتر پاسخگویی، جواب سوالاتش را که حالا سوالات خودم هم شده بود پیدا کنم.

مامان!میشه نمازت رو با صدای بلند بخونی که من بتونم تکرار کنم؟

-نه دخترم.

-چرا آخه؟

-چون صدای خانم­ها موقع نماز خوندن نباید به گوش کسی برسه.

-وقتی تنها هستند که کسی صداشون رو نمی­شنوه.

-……

فکر کنم جواب این سوالت رو بهتره زنگ بزنیم و بپرسیم.

و من نمی­دانم چطور باید از او ممنون باشم بابت این رزق لایحتسبی که در اختیارم گذاشت. و مرا مهمان سفره­ای کرد که به دریافت از آن محتاج بودم و خودم نمی­دانستم. حالا دیگر از سوال­های تازه­اش نمی­ترسم. اینکه دخترک فکر کند مادرش پاسخ این سوال را نمی­داند به وحشتم نمی­اندازد. دریافته­ام با مکلف شدن هر فرزندم، فرصتی جدید دارم برای تجربه­ی عبادت از دریچه­ای تازه و نو. برای اینکه مسلمانی خودم را دوباره مرور کنم.

دیدن اولین نمازهای تروتازه اش، که هنگام خواندنشان سعی می­کند حواسش به همه­ی جزییاتش باشد، مرا از نمازهای هول هولکی خودم شرمنده می­کند. وقتی قبل از نماز خواندن از عطر من به چادر و جانمازش می­زند، انگار کسی در ذهنم دارد گرد و خاک نشسته بر جملاتی را پاک می­کند. جملاتی که از فضیلت خوشبو شدن هنگام نماز گفته بودند و من آنها را فراموش کرده بودم.

مطلب پیشنهادی

چرخ دستی

میگه: مامان برام چرخ دستی می خری؟ چشم می چرخونم بین جنسای مغازه و چرخ …